از آغازي كه در آرامش سروري هستي ميپذيرد
تا پاياني كه در تيرگي و ابهام به جاودانگي مي پيوندد
هيچ نيافتم كه شرنگ زندگي را در كامم شيرين كند
مگر عشق ورزي به انسانها و ديدن خنده هايشان
به من هم سر بزن
سلام عابد جان
بازم مثل هميشه زيبا نوشتي
موفق باشي
سلام
اي بابا ! من نميدونم اين پدر عشق كي مي خواد بسوزه....
نه بابا شوخي كردم
تا ابد عاشق باشي
فعلا....
سلامبر شما دوست گرامي
زيباست....
دفتر کاهي مرا نيز ورقي بزنيد...
×××
دلت را بسپار به باد تا سحر هاي ابري نبودنت تنها نمانم هر که از دل من گذشت غمي از خود بجا گذاشت نه دستي از من گرفت نه نوري از اميد چراغ شب گريه هايم ساخت نقش نگاه تو هنوز بر سقف تنهايي ام اويزان است ديگر تا ابد در تنهايي خويش تنها ماندم خيالت را هم گرفتي و به فرداها پيوستي کاش روح من به وسعت عشق بود اما شکافت و دردبه ياد ماندني و آبيش به جا ماند تمام ياسهاي دنيا بدرقه راهت هنوز هم دلواپس لحظه هاي توام دلت را بسپار به باد تا سحرهاي ابري نبودنت تنها نمانم !!!
موفق باشيد بدرود...